با کلیک بر روی تصویر، مطلبی دیگر مرتبط با موضوع، در دسترس شما خواهد بود.مدرنیته مفهومی است که مرزهای آن ناروشن و درونمایه آن در آمیخته با احساس است. به سادگی نمیتوان این مفهوم را در رده مفاهیم علمی، فلسفی، سیاسی، اقتصادی، هنری یا تاریخی دستهبندی کرد (وبر، ۱۳۶۹: ۱۱). مفهوم مدرنیته در مسیر تاریخی خود، با مساله تغییر شکل شهرها و رشد شهرنشینی و پیدایش نهادهای جدید اجتماعی، حضور مردم در عرصههای مختلف و ایجاد نظامهای قانونی همراه شده است. به تعبیری رساتر، شهر همچون جلوهگاه مدرنیته یا دستور عمل پنهان مدرنیته بروز و ظهور یافته است (جابریمقدم: ۱۳۸۴: ۲۵-۲۴). شهر، هم خاستگاه اصلی مدرنیته است و هم قهرمانش؛ هم دستورالعمل پنهان مدرنیته است و هم آیینه تمامنمای آن. در شهر است که مدرنیته به بالندگی میرسد و در عین حال، مدرنیته است که شهر را جلوهگاه خود میسازد (جابریمقدم، همان: ۱۵۶).
نخستین قانون اساسی ایران دستکم در دو زمینهی اصلی، به شهر و به بناهای شهر توجه میکرد: در زمینهی ایمنیهای فردی و مدیریت شهری. قانون بهدنبال آن بود که شهر کرمان همانند تبریز و شهر تهران همانند طبس بهطور یکسان از موهبتهای طبیعی و از تواناییهای مالی و اداری بهره گیرند، که البته چنین نشد. هریک از شهرهای ایران درطول این فاصله زمانی، سیری خاص را برای نوسازی و توسعه و برای باز زندهسازی بناهای قدیمی و بافت کالبدی سنتی پیمود. در پیمودن این سیرهای نابرابر و گاه متضاد، دوعامل محلی و مرکزی مداخله داشتند. عامل محلی بدون توافقهای ضمنی با مرکز، کارآیی نداشت و عامل مرکزی میتوانست بیکسب توافق مقامات محلی به احداث بناها و خیابانها، میدانها و محلههای مسکونی و باغهای عمومی و... اقدام کند. در واقع آنچه در ساخت شهرهای ایران دخیل بود نه قانون بلکه خواستههای فردی و شخصی بود و نتیجه آن شهری بود باز و پذیرنده دگرگونیهایی که پیاوردهایشان نه در طول زمان که در مکان محدود اجرای آنها و در ارتباط با بازدهی آنی آنها اندازهگیری میشد(فلامکی، ۱۳۶۶: ۲۱-۲۰).
به علاوه، تغییرات اساسی درخصوصیات کالبدی و ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی شهرها و محلههای ایران از اواخر دوره قاجار و انقلاب مشروطیت آغاز شد و از دهه ۱۳۰۰ شمسی با پذیرش مدرنیته و پیروی از الگوهای غربی، تغییرات وسیعتر آغاز شد. اگرچه دوره قاجار مترادف با تغییرات عمده اقتصادی-اجتماعی و سیاسی در مقیاس جهانی است و با اینکه شدت این تغییرات و پیوند مرحله به مرحله اقتصاد ایران با سرمایهداری جهانی با چنان سرعتی انجام میگیرد که دولت قاجار مجالی برای تدوین سیاستهای شهرگرایی نمییابد، این دولت موفق میشود مهر و نشان خود را بر پیکره پایتخت و به تبع آن مراکز ایالت بزند.
طی دوره قاجار تهران به محلههای مختلف تقسیم میشود و هر محله نام خاصی دارد، مثل محله سنگلج، محله چال میدان، محله ارگ و امثال آن که بنابر موقعیتهای خاص یا افراد خاص نامگذاری شدهاند. هنوز تشکیلات خاصی مسوولیت امور شهر را بر عهده ندارد تا زمان احمدشاه که «بلدیه» امور شهر را بر عهده میگیرد. آبیاری با آب چاه و بعد با قنات است که بعدها در خانهها آب انبارهایی ساخته میشود. اما زندگی مردم در سالهای بعد دچار تحولات بسیاری میشود. پایتخت کم کم توسعه مییابد و طبعا ثروتمند میشود و ارتباطهایی تازه پدید میآید. بنابراین از این پس تمام ارتباطها و رفتارهای اجتماعی مردم متاثر از موقعیت جدید شهر بهعنوان پایتخت است (ستاری، ۱۳۸۵: ۷-۶). میتوان عنوان کرد که محلههای شهری در سده نوزدهم ایران عملا جماعتهایی در دل اجتماعات دیگر بودند (آبراهامیان، ۶۷). حاکمیت قاجاریان را اغلب به چشم همان کهنالگوی «استبداد شرقی» دیدهاند، اما در واقع اقتدار آنان سخت متکی به متنفذان محلی بود که برخی از آنها با خانوادههای درباری ازدواج کرده بودند و اغلب منابع قدرت مستقلی داشتند (همان: ۷۲).
زبان و بیان هنری و گویش فنی معماری و شهرسازی دوره قاجار در حد کمال، استواری و تعالی دورانهای گذشته نیست، زیرا این دوران به تبع آشفتگی در سازمان زیست و تولید کهن و آمیختگی آن با مفاهیم جهانی و جدید، در تفکر هنری دوران التقاط است و زمانه مشوش برداشتهای التقاطی از دیگر اشکال هنری متعلق به دیگر سرزمینها است. پیدایی «سبک بازگشت» در ادبیات دوره قاجار، نشانه بارز و گویای چنین التقاطی است (حبیبی، ۱۳۷۸: ۱۲۹). در دوره سلطنت پنجاه ساله ناصرالدینشاه نظام اقتصادی و اجتماعی ایران به شدت تحتتاثیر تحولات بینالمللی قرار گرفت. در نتیجه، تغییرات چشمگیری در پویش شهرنشینی و نظام شهرسازی بهویژه در پایتخت کشور بهوجود آمد. در این دوره سه عامل اصلی توسعه شهری یعنی تحرک اقتصادی، تمرکز اداری و سیاسی و موقعیت ارتباطی به نحو بیسابقهای در تهران تقویت شد. بهدنبال آن، توسعه کالبدی شهر شتاب پیدا کرد و نوسازی ساختاری و سیمای آن به یک ضرورت بدل شد که دخالت مستقیم دولت را مطرح ساخت (مهدیزاده، ۱۳۸۱: ۱۸-۱۷). در این بین بر جمعیت شهرهای مرکزی نیز افزوده میشد و این تحولات در شهر تهران بسیار چشمگیرتر بود. «شهر تهران از آغاز تاسیس دولت قاجار و در آغاز پایتخت شدنش جمعیتی حدود ۲۰ هزار نفر داشت، در شروع قرن نوزدهم میلادی (۱۱۷۹ ه.ش.) به جمعیت حدود ۵۰ هزار نفری دست پیدا میکند و هنگام سرشماری رسمی جمعیت آن ۱۳۰ هزار نفر در درون دیوارهای شهر و ۱۷ هزار نفر در خارج حصارها، بهخصوص در مسیر دروازه و جاده ری برآورد میشود. (حبیبی، ۱۳۷۸: ۱۳۳).
اولین بار در این دوره است که خیابان نه فقط بهعنوان تفرجگاه بلکه بهعنوان مکان تجارت و بازرگانی نقش بازی میکند. خیابانها با بدنههای ساخته شده در طرفین که رو به خیابان دارند، سازمان کالبدی-فضایی ممتدی را تشکیل میدهند. خیابان در این دوره بهعنوان فضای شهری با هویت زنده خود را مطرح میکند و سعی بر آن دارد که مظهر تجددطلبی دولت قاجار در دوره ناصری باشد. «خیابانها و عناصر جدید شهری مکان آمد و شد آن دسته از اقشار اجتماعی میشود که «تجدد» و «فرنگیمآبی» را نمایندگی میکنند و مجموعههای کهن شهری (بازار، بازارچهها، سراها و...) محل تردد اکثریت جامعهای میشود که هنوز بر مبنای روابط کهن زیست و تولید- که کاملا مسلط نیز هستند - میزیند» (حبیبی، ۱۳۷۸: ۱۳۵). خیابان در این دوره در سبک تهران، بهعنوان یک فضای شهری با هویت و زنده خود را مطرح میکند و سعی بر آن دارد که مظهر تجددطلبی دولت قاجار در دوره ناصری باشد. هم از اینرو است که شش خیابان اصلی شهر در این دوره هر یک معرف عملکردی خاص و هویتی ویژه هستند.
اولین نقشه دگرگونی تهران در سال ۱۳۰۹ ش. (۱۹۳۰ م.) با عنوان «نقشه خیابانها» تهیه شد. نقشه تهیه شده برای شهر همدان در سال ۱۳۱۰ ش. (۱۹۳۱ م.) نیز همین عنوان را دارد. تصویب قانون بلدیه در سال ۱۳۰۹ ش. (۱۹۳۰ م.) محمل مناسبی برای مداخلات سنگین در بافتهای کهن شهری- از این پس سنتی و ناکارآ - را فراهم آورد. با اجرای این قانون شالوده کهن ارتباطات از هم میگسلد، سازمان محلهای دچار آسیب جدی میشود و بازار بهعنوان ستون فقرات اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی شهر در مقابل حضور قوی خیابان و انتقال بخش عمدهای از فعالیتهای اقتصادی به کنارههای آن برای همیشه رنگ میبازد. اگر در گذشته تقسیمات شهری را لبههای اجتماعی-فرهنگی و ذهنی سازمان میدانستند، از این پس تقسیمات شهری با لبههای اقتصادی-سیاسی و عینی شکل مییابند (حبیبی، ۱۳۸۵: ۳۰-۲۹).
به این ترتیب شهر مدرن و تکتک این خیابانها و فضاها مانند مناطقی مرزی شدند که سازندگان آن یعنی اشراف یا حاکمان که روزی این عرصه را جایی برای نمایش تواناییهای خود در نوسازی به حساب میآوردند. این شهرها که قرار بود ماجرای پر افت و خیز مدرنیزاسیون از بالا را برای مردم این سرزمینها تجسم بخشند، اکنون محل تجلی و عینیت بخشیدن به رویای متضاد مدرنیزاسیون از پایین-ناشی از تحول برون از نفس شهر و سوژه مدرن-شده بودند (جابریمقدم، ۱۳۸۴: ۲۴۹-۲۴۸).ـ ارجاعات:
■ آبراهامیان، یروان (۱۳۸۹). تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی.
■ جابریمقدم، مرتضی هادی (۱۳۸۴). تهران: فرهنگستان هنر.
■ وبر، ماکس (۱۳۶۹). شهر در گذر زمان، پژوهش و ترجمه از شیوا کاویانی، تهران: شرکت سهامی انتشار
■ حبیبی، محسن (۱۳۸۵). شرح جریانهای فکری معماری و شهرسازی در ایران معاصر، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی.
■ حبیبی، محسن (۱۳۷۸). از شار تا شهر، تهران، دانشگاه تهران.
■ ستاری، جلال (۱۳۸۵). اسطوره تهران، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی.
■ فلامکی، محمدمنصور (۱۳۶۶). «شکلگیری شهرهای ایران»، کتاب «شهرهای ایران» (مجموعه مقالات).
■ مهدیزاده، جواد (۱۳۸۱). «شهر و تاریخ: نظری به روند تاریخی توسعه کالبدی -فضایی شهر تهران (بخش دوم - نوسازی و پیدایش مادرشهر تهران)»، نشریه جستارهای شهرسازی، شماره ۳.
■ منبع: بخشی از مقاله «شهر و مدرنیته در ایران معاصر» به قلم ملیحه درگاهی، برگرفته از سایت انسانشناسی و فرهنگ.
برگرفته از:
روزنامه دنیای اقتصاد